امروز 1400/4/28
اول کلامم رو شروع میکنم با یاد خدای مهربونم. نمی تونم شدت سپاسگزاریم رو از خداوند در قالب کلمات بگنجونم، از بابت مسیری که منو بهش هدایت کرده. مسیر یادگیری و یاددهی.
خدایا ازت ممنونم. این روزا به شدت مشغول یادگرفتن زبان انگلیسی هستم و به طرز مشهود و ملموسی دارم پیشرفت میکنم.
دوره گرامر رو کامل گذروندم و مشغول خلاصه برداری و در واقع یه جورایی دسته بندی و تثبیت اونها توی ذهنم و توی دفترم هستم. خیلی این مرحله خوبه. برای من شبیه این قالی بافیه: مرحله اول که سه ماه طول کشید و من کل گرامر رو دیدم و نوشتم شبیه به مرحله پر کردن فضاهای خالی توی هر رچ. اون وقتهایی که با مامان قالی بافی میکردم، مامان از روی نقشه، چاله ها رو روی قالی میزد و من بعد او پر میکردم. بعد از این که رج کامل میشد، نوبت پود زیر و پود رو و شانه زدن و قیچی کردن بود. در مورد زبان هم من مرحله پر کردن رج رو انجام دادم و الان تو مرحله ی پد زیر و پود رو هستم. یعنی مرحله ای که باید این رج پر شده رو مرتب کنم و بهش نظام بدم و تو جای درستش تثبیتش کنم و به خوبی ازش استفاده کنم.
امروز آهنگ سلنا گومز به نام "who says" رو نوشتم و گوش دادم بارهاو بارها و کلمات این آهنگ دارن از جلوی چشمای من رژه میرن. خیلی خوبه، خیلی. این جزوه رویاهای من بود که یه روزی آهنگ خارجی رو بشنوم و درک کنم. خدایا شکرت.
Yes, dreams come true.
راستی قرآن خوندن هر روزه ام هنوز به قوت خودش باقیه و امروز سوره مدثر رو خوندم و شنیدم و لذت بردم از آیاتش.
چقدر این تکامل خوبه واقعا. خدایا شکرت